دینی و مذهبی

تحقیق نه تقلید در قرآن

تحقیق نه تقلید در قرآن

تحقیق نه تقلید در قرآن

خانه تکانی و غبار روبی رسوبات فکری و استخراج گنجینه های زیر خاکی اندیشه ها از ویژگی بعثت انبیاست و از جهتی دیگر می بینیم رسول گرامی اسلام می فرماید: بعثت لاتمم مکارم الاخلاق برای اتمام کمالات و مکارم اخلاقی برانگیخته شدم و به راستی در همه ابعاد این مسأله را تحقق بخشید. خداوند هم بر اساس آیه ۲۱ سوره احزاب او را نمونه نیک “اقتداء” می داند.

یکی از مکارم اخلاقی آن حضرت در تعامل اجتماعی با مردم و در جهت رشد عقلانی آنان بود. آیت الله صالحی نجف آبادی در این مورد مینویسد با اینکه پیامبر (ص) مورد احترام همه بود و مردم هدایت خود را به راه حق و نجاتشان را از خرافات و عقاید جاهلی و جنگهای خانمانسوز و اخلاق زشت جاهلی مدیون او بودند. در عین حال آنقدر به آنان احترام می گذاشت تا شخصیت خودشان را پیدا کنند. لذا در همه امور جز وحی الهی با آنان به مشورت می پرداخت و به رأی آنان احترام میگذاشت. آنهم در روزگاری که در منطقه عربستان افراد باسواد بسیار اندک بودند و مردم از فهم بالایی برخوردار نبودند. در حالیکه رهبرانی که اصلاً قابل قیاس با وی نیستند، معمولاً از مردم و به خصوص کسانی که از امتیاز خاصی در جامعه برخوردار نیستند. جز پیروی محض چیزی نمی خواهند و حتی برخی در روزگار کنونی که فهم مردم با آن دوران قابل قیاس نیست.

اساسا به افراد پایین و متوسط جامعه حق اظهار نظری در امور خودشان قایل نمی باشند. البته طبیعی است که اگر جامعه بخواهد رشد کند باید حاکمان و متولیان مردم را در جریان امور قرار دهند و از آنان برای رسیدن به اهداف و رفع موانع کمک بگیرند. در این اقدام هم حاکمان از توانمندیهای فکری جامعه برخوردار می شوند و هم زمینه های خلاقیت و شکوفائی فکری افراد جامعه را فراهم میکنند. البته ممکن است مردم دچار اشتباه شوند اما از آنجا که رشد هر جامعه ای به همین آزمون و خطاهاست گریزی از آن نیست، وگرنه هیچگاه جامعه به بالندگی نخواهد رسید. و به تعبیری شورا بهترین وسیله برای کشف استعدادها و شایستگی هاست، اگر جامعه همواره تابع باشد و اظهار نظر نکند. گرچه ممکن است از رهبری خوب در مقطعی برخوردار باشد و مشکلاتش به راحتی حل شود، اما این وضع همیشه ادامه ندارد و کم نبوده است. حکومتهایی که در ابتدا از سلامت نسبی برخوردار بوده اند ولی به تدریج به انحراف کشیده شده اند.

تحقیق نه تقلید در قرآن

تحقیق نه تقلید در قرآن

تلاش پیامبر (ص) برای رشد عقلانی جامعه

در اینجا به دو نکته در رابطه با تلاش پیامبر (ص) برای رشد عقلانی جامعه اشاره میکنیم:

۱- از سویی اگر دعوت به تبعیت می کرد به اطاعت آگاهانه میخواند نه اطاعت کورکورانه طبرسی در ذیل آیه “بگو این راه من است و هر که از من پیروی کند که با بینایی به سوی خدا می خوانم (یوسف، ۱۰۸) چنین تفسیر میکند خداوند به پیامبرش فرمان می دهد که بگو من با یقین و معرفت و حجت قاطع به توحید و عدالت میخوانم و نه بر اساس تقلید؛ و این سیره من و سیره هر کسی است که به من ایمان آورد (مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۱۱).

زیرا در آیات بسیاری از تبعیت کورکورانه منع شده است و پیامبر مردم خویش را از اینگونه پیروی و فرمانبرداری و همرنگ جماعت شدن نهی میکرد و فرمود لاتکونوا امعه پیرو بی چون و چرای مردمان نباشید که چون آنان نیکی کردند بگویید ما نیز نیکی میکنیم و اگر ستم پیشه کردند، ستم می کنیم، بلکه باید خود راهبر خود باشید که اگر مردم به راه نیک رفتند شما راه نیک روید و اگر به بدی رفتار کردند شما ستم پیشه نکنید (سنن ترمذی، ج ۲، ص ۴۵۸) (کنز العمال، ج ۱۵ ص ۷۷۲). کلمه “امعه” یعنی کسی که از خود اندیشه و رأیی ندارد و هر کسی را پیروی میکند. گویا از “مع” مشتق شده است. در واقع فردی است که به هر کس می گوید من با تو هستم (لسان العرب، ج ۱، ص۲۰۲۱۱).

از طرفی پیامبر بر اساس آیه و شاورهم فی الامر به مشورت با اصحاب خود در همه امور جز آنچه از طریق وحی به او فرمان داده شده بود مأمور شدند. اصحاب پیامبر نیز چنین باور داشتند که نظرات خود را صریح بیان می کردند و آنجایی که می فهمیدند نظری که از سوی پیامبر (ص) بیان شده است از جانب خداوند نیست دیدگاه و نظر خود را مطرح می کردند. نه منعی از جانب پیامبر وجود داشت و حتی کسی مخالفت و اظهار نظر آنان را خلاف شرع تلقی نمی کرد. مثلا در جریان جنگ بدر پس از آن که پیامبر و مسلمانان در منطقه ای فرود آمدند، حضرت از اصحاب خود درباره محل استقرار سپاه اسلام نظر خواهی کردند. “حباب بن منذر” پرسید آیا درباره این منطقه که توقف کرده ایم، دستور خاصی از طرف خداوند رسیده است و حتما باید تبعیت کنیم و یا صرفا بر اساس تشخیص مصالح و سیاستهای نظامی انتخاب گردیده است و میتوان درباره آن اظهار نظر کرد؟ پیامبر در پاسخ فرمودند: دستور خاصی در باره اینجا نرسیده است. حباب گفت: مصلحت این است که در کنار آبی که به دشمن نزدیک است فرود آییم، سپس کنار آن حوضی بسازیم که برای خود و چهارپایان همیشه آب در اختیار داشته باشیم. حضرت نظر افسر خود را پسندید و فرمان حرکت داد (واقدی، مغازی، ج۱، ص ۵۳) (سایت ان صالحی سیره پیامبر در احیای عقلانیت جامعه، آیت الله حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی).

در رابطه با آیه ۱۰۸ سوره یوسف نوشته اند سبیل راه آماده برای رفتن و گام سپردن و بصیره، بینش و نیرویی است که به وسیله آن بتوان حقایق را شناخت در این آیه قرآن روی سخن را به پیامبر گرامی میکند و به آن حضرت دستور میدهد که راه و روش توحید گرایانه و یکتاپرستانه خویش را به روشنی برای شرک گرایان ترسیم کند، می فرماید: “قل هذه سبیلیهان” ای پیامبر به شرک گرایان بگو: این راه و روش من است. به باور گروهی از جمله جبایی منظور این است که آنچه را من به سوی آن فرا میخوانم راه و رسم آسمانی من است و آنگاه در تفسیر و ترسیم راه و رسم خود می فرماید: “أَدْعُوا إِلَى اللهِ عَلَى بَصیره = و من براساس بینشی روشن و روشنگرانه و بر اساس دلیل و شناخت و آگاهی بخشی واقعی همگان را به سوی یکتاپرستی فرا میخوانم. “أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی” آری هم من با این شیوه و سبک خدا پسندانه و مترقی مردم را به سوی خدا فرا میخوانم و هم کسانی که راه و رسم مرا برگزیده و به وحی و رسالت ایمان آورده اند.

به باور ابن زید ممکن است آیه را دو فراز جداگانه بنگریم که فراز نخست اینگونه است این راه و روش من است که همه را به سوی خدای یکتا فرا میخوانم. و آن گاه فراز دوم این است که: “عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي” من و هر کس راه و رسم مرا گام میسپارد و مرا پیروی میکند بر بینش روشن و روشنگریم و این همان معنای سخن ابن عباس است که میگوید یاران پیامبر در بهترین و نیکوترین راه و روش هستند.

تلاش پیامبر (ص) برای رشد عقلانی جامعه

تلاش پیامبر (ص) برای رشد عقلانی جامعه

تحقیق نه تقلید در قرآن

سه نکته درس آموز میتوان استنباط کرد:

  1. ارزشمندی و قداست دعوت خیرخواهانه و خردمندانه و روشنگرانه مردم به وسیله قلم و بیان و ارائه الگو به سوی خدا و عدالت و تقوا و آزادی و آزادگی رعایت حقوق بشر و دیگر ارزشهای قرآنی و انسانی به روشنی از آیه دریافت میگردد.
  2. و نیز از آیه این واقعیت دریافت میگردد که پیامبر گرامی گرچه احکام و مقررات دین را در فرصتها و مناسبتهای گوناگون و اوقات مقرر برای مردم بیان می فرمود، اما در همه ساعتها و در همه مکانها و شرایط خود را آموزگار بشریت و راهنمای انسانیت به سوی حق و عدالت و زندگی انسانی میدید و لحظه ای از دعوت به سوی خدا باز نمی ایستاد.
  3. درس دیگر آیه این است که انسان دعوت کننده به سوی حق باید با اطمینان قلبی و با آگاهی و بینشی ژرف و با دلیل و برهان روشن و روشنگر به دعوت مردم بپردازد نه با احساسات و پندارها و بر اساس دنباله روی کورکورانه و یا تطمیع و تهدید و یا فریب و دجالگری و خشونت و وحشت آفرینی و ترور شخص و شخصیت. چرا که این روشهای زشت و ظالمانه شیوه های تاریک اندیشان و خودکامگان واپسگرا و انحصارگر و شیفته قدرت و قربانیان کودن و تیره بخت و تعصب ورز و سفاک و خون آشام آنان است، نه اندیشمندان و کمال جویان و اصلاح طلبان و بشر دوستان و خداشناسان راستین (سایت تبیان، سوره یوسف آیه ۱۰۸).

پیروی که معادل آن در زبان عربی «تبعیت” است، به معنای با کسی همراه شدن و امری را جست و جو کردن (لسان العرب، ج ۸، ص ۲۷) یا پشت سر کسی راه رفتن و موافقت با فرمان [المصباح، ص۷۲] است. بنابراین در تفاوت این واژه با اطاعت میتوان گفت که پیروی اعم از اطاعت است. زیرا در تحقق اطاعت وجود امر و فرمان ضروری است، ولی در پیروی و تبعیت لازم نیست که حتماً امر و فرمانی باشد. تبعیت و مشتقات آن ۱۷۴ بار در قرآن (المعجم الاحصائی، ج۱، ص۳۸۷) بکار رفته است و بیشتر بر دنباله روی معنوی است (لغت نامه قرآن کریم، ج۱، ص۴۰۲). مانند اقتدا، امتثال، فرمانبرداری و اطاعت از امر (تبیین اللغات، ج۱، ص۲۱۷) در رفتار، گفتار، اعمال و حرکات و حتی فکر و اندیشه (التحقيق، ج ۲، ص ۳۷۷) و در مواردی هم بر دنباله روی حسی مانند پیروی موسی از خضر برای بهره مندی از علوم وی [کهف، ۶۶] اطلاق شده است (ویکی فقه، پیروی قرآن).

آیه بعدی سوره یوسف به نتیجه جالبی اشاره میکند و پیش از تو [نیز] جز مردانی از اهل شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم آیا در زمین نگردیده اند تا فرجام کسانی را که پیش از آنان بوده اند بنگرند و قطعا سرای آخرت برای کسانی که پرهیزگاری کرده اند بهتر است. آیا نمی اندیشید (یوسف، ۱۰۹). در این آیه قرآن روشنگری میکند که خدای فرزانه هماره پیام آوران خود را از مردم شهرها برگزیده و به رسالت فرستاده است؛ چرا که شهرنشینان از نظر خرد و دانش و آگاهی و بینش از صحرانشینان و بیگانگان از فرهنگ و تمدن برتر و پیشرفته ترند (سایت تبیان، سوره یوسف آیه ۱۰۸).

آیه الله مطهری درباره این تفاوت به تناسب بحث اجتهاد میگوید: اگر کسی فتواهای فقها را با یکدیگر مقایسه کند و ضمناً به احوال شخصیه و طرز تفکر آنها در مسائل زندگی توجه کند، میبیند که چگونه سوابق ذهنی یک فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتواهایش تأثیر داشته به طوری که فتوای عرب بوی عرب می دهد و فتوای عجم بوی عجم، فتوای دهاتی بوی دهاتی می دهد و فتوای شهری بوی شهری (مجموعه آثار شهید مطهری. ج۲۰، ص ۱۸۲).

به خاطر همین امر است که خداوند در قرآن مکرر به سیر در زمین امر میکند تا انسانها دارای بینشی باز شوند و از پیله تنگ نظری بیرون بیایند. مولوی در آن داستان معروف پیل در خانه تاریک می گوید: در کف هر کس اگر شمعی بدی / اختلاف از گفتشان بیرون شدی تا به این ابیات می رسد این جهان همچون درختست ای کرام ما برو چون میوه های نیم خام سخت گیرد خامها مر شاخ را زانک در خامی نشاید کاخ را چون بپخت و گشت شیرین لب گزان / سست گیرد شاخها را بعد از آن چون از آن اقبال شیرین شد دهان سرد شد بر آدمی ملک جهان سخت گیری و تعصب خامی است تا جنینی کار خون آشامی است (سایت گنجور مثنوی معنوی، دفتر سوم). منظور این است که باید انسانها افق دیدشان را گسترش دهند. قرآن بیش از ۱۳ بار به سیر و سیاحت در زمین برای مطالعه تاریخ پیشینیان تأکید کرده است. زیرا این امر به باز شدن بینش انسانها مدد می رساند.

تحقیق در قرآن

تحقیق در قرآن

قرآن درباره روشن شدن افق دید انسانها میفرماید: (ولی) آنان که خود را از طاغوت به دور میدارند تا مبادا او را بپرستند و به سوی خدا بازگشته اند آنان را مژده باد. پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرامی دهند و بهترین آن را پیروی میکنند. اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان (زمر، ۱۷ و ۱۸). اغلب دیده شده که وقتی می خواهند این دو آیه را نقل نمایند “از بشارت باد” آغاز میکنند و به بخشی از آیه ۱۷ توجه نمی کنند. نکته مهمی در این آیه است. خداوند از کسانی یاد میکند که از طاغوت دوری میکنند و سپس آنان را مصداق بشارت دادگان می داند. “طاغوت” در اصل از ماده طغیان به به معنی تعدی و تجاوز از حد و مرز است راغب می نویسد: طغیان به معنای زیاده روی و نافرمانی و سرپیچی از حق است.

واژه “الطغوی اسم” از طغی و طغیان است یعنی گردنکشی، و گستاخی از حق، و گفت كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (شمس، ۱۱) و گفت: إِنَّا لَمَّا طَغَى الْماءُ (حاقه، ۱۱) که واژه طغیان بطور استعاره برای افزونی و تجاوز از حد آب آورده شده و آیه فَأَهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ (حاقه، ۵) اشاره به طوفانی است که در آیه:” إِنَّا لَمَّا طَغَى الماء (حاقه، ۱۱) از آن معنی تعبیر شده است. یعنی همین که آب بالا آمد که بصورتی محسوس و ادبی طاغیه نامیده شده تا دیگر بهانه ای برای گستاخان نباشد و بفهمند که بالاخره آب مایه حیات است و سبب هلاکت هم میشود. مولوی گوید: “آب اندر زیر کشتی پشتی است آب در کشتی هلاک کشتی است تشبیه شکوهمند طغیان آب به قوم ستمگر از این جهت شایسته دقت است که طغیان آب دائمی نیست و بالاخره فروکش خواهد شد بلکه گستاخان تاریخ هم روزی به ناچار به سرنوشت فرو افتادن آب دچار میشوند که میبینیم شده اند.

“الطاغوت” عبارت از هر تجاوزگر و سخت ستم پیشه ای و هر معبودی است که غیر از خدای پرستیده میشود و در مفرد و جمع هر دو بکار میرود. افسونگری جادوگر و هر دیو سرکشی و هر کسی که بازدارنده و منحرف کننده دیگران از راه خیر باشد طاغوت است (ترجمه مفردات، ج ۲، ص ۴۸۸ تا ۴۹۰). بنابراین اجتناب از “طاغوت” با این معنی وسیع و گسترده، دوری از هر گونه شرک و بت پرستی، هواپرستی، شیطان پرستی و تسلیم در برابر حاکمان جبار و سلطه گران ستمکار را فرا می گیرد. تفسیر نمونه مینویسد این نکته نیز قابل توجه است که عبادت طاغوت تنها به معنی رکوع و سجود نیست، بلکه هر گونه اطاعت را نیز شامل میشود چنانکه در حدیثی از امام صادق می خوانیم: “من اطاع جبارا فقد عبده” کسی که اطاعت زمامدار ستمگری کند او را پرستش کرده است. در ادامه شرح آیات فوق قرآن به معرفی این بندگان ویژه میگوید: “بندگان خاص مرا بشارت ده”. “آنها که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندان و صاحبان مغز و عقلند. این دو آیه که به صورت یک شعار اسلامی درآمده، آزاداندیشی مسلمانان و انتخابگری آنها را در مسائل مختلف بخوبی نشان می دهد.

قرآن و روشن شدن افق دید انسانها

قرآن و روشن شدن افق دید انسانها

تحقیق نه تقلید در قرآن

این بندگان ویژه را به این صورت معرفی میکند که آنها به سخنان این و آن بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر گوش فرا میدهند و با نیروی عقل و خرد بهترین آنها را بر میگزینند. هیچگونه تعصب و لجاجتی در کار آنها نیست و هیچگونه محدودیتی در فکر و اندیشه آنها وجود ندارد. آنها جویای حقند و تشنه حقیقت، هرجا آن را بیابند با تمام وجود از آن استقبال میکنند و از چشمه زلال آن بی دریغ مینوشند و سیراب میشوند. آنها نه تنها طالب حقند و تشنه گفتار نیک، بلکه در میان خوب و خوبتر” و “نیکو” و نیکوتر” دومی را برمی گزینند. خلاصه آنها خواهان بهترین و برترینند. آری این است نشانه یک مسلمان راستین و حق طلب در اینکه منظور از قول در جمله يستمعون القول ” چیست؟ مفسران تفسیرهای گوناگونی دارند بعضی آن را به قرآن تفسیر کرده اند و آنچه در آن از طاعات و مباحات است و پیروی از احسن را به معنی پیروی از طاعات میدانند.

بعضی دیگر آن را به مطلق اوامر الهی تفسیر کرده اند خواه در قرآن باشد یا غیر قرآن. ولی هیچگونه دلیلی بر این تفسیرهای محدود در دست نیست بلکه ظاهر آیه هر گونه قول و سخن را شامل می شود، بندگان با ایمان خداوند از میان تمام سخنان آن را برمی گزینند که احسن است، و از آن تبعیت می کنند و در عمل خویش به کار میبندند. جالب اینکه قرآن در آیه فوق، صاحبان هدایت الهی را منحصر در این قوم شمرده. همانگونه که خردمندان را منحصر به این گروه دانسته است اشاره به اینکه این گروه مشمول هدایت ظاهر و باطنند هدایت ظاهر از طریق عقل و خرد و هدایت باطن از طریق نور الهی و امداد غیبی و این دو افتخار بزرگ بر این حقیقتجویان آزاداندیش است.

در این قسمت سیاست دروازه های “باز را به اجرا در آورده، و بندگان راستین خداوند را کسانی می داند که اهل تحقیقند نه از شنیدن سخنان دیگران وحشت دارند نه تسلیم بیقید و شرط می شوند و نه هر وسوسه را می پذیرند. اسلام به کسانی بشارت میدهد که گفتارها را میشنوند و خوبترین آنها را برمی گزینند. نه تنها خوب را بر بد ترجیح می دهند در میان خوبها هر گلی را بهتر است می چینند. در احادیث اسلامی که در تفسیر آیات فوق، یا به طور مستقل وارد شده، نیز روی این موضوع تکیه فراوان دیده میشود.

تحقیق نه تقلید در قرآن

از جمله در حدیثی از امام هفتم میخوانیم که به یار دانشمندش به نام هشام بن حکم فرمود ای هشام خداوند متعال اهل عقل و فهم را در کتابش بشارت داده است و فرموده: بندگانم را بشارت ده، آنان که سخنان را میشنوند و از بهترین آنها پیروی میکنند. آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنان صاحبان عقل و اندیشه اند (کافی، ج ۱، کتاب العقل حدیث ۱۲). در حدیث دیگری از امام صادق آمده است که در تفسیر آیه فوق فرمود این آیه درباره کسانی است که حدیثی را که میشنوند بی کم و کاست و بدون اضافه و نقصان برای دیگران نقل میکنند (نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۸۲، حدیث ۳۴).

البته منظور از این حدیث، تفسیر “فيتبعون احسنه ” می باشد، چرا که یکی از نشانه های پیروی کردن از بهترین سخنان این است که انسان از خودش چیزی بر آن نیفزاید و عینا در اختیار دیگران بگذارد. در نهج البلاغه در کلمات قصار میخوانیم: گفتار حکمت آمیز گمشده مؤمن است، پس حکمت را بگیر هرچند از اهل نفاق صادر شود (نهج البلاغه کلمات قصار کلمه (۸۰) برداشت از تفسیر نمونه ذیل، آیات ۱۷ و ۱۸ زمر). از اینکه خداوند در آیه فرموده بندگان من چنین ویژگی خاص را دارند یعنی بنده من چنین است و باید دارای این ویژگی باشد. در این آیه به صراحت بر استقلال قوۀ عقل تأکید فرموده است. شیخ ابوسعید ابوالخیر تعبیری زیبا درباره محقق، گفته که می تواند شرحی بر آیه فوق باشد، می گوید: خردمند آن است که چون کارش پدید آید همه رأی ها را جمع کند و به بصیرت در آن نگرد تا آنچه که صواب است از او بیرون کند و دیگر را یله کند همچنان که کسی را دیناری کم شود، اندر میان خاک اگر زیرک باشد همه خاک را که در آن حوالی بود، جمع کند و به غربالی فروگذارد تا دینار پدید آید (پژوهش امیر حسین آریان پور، مرداد ۱۳۸۸، ص۷) .

در قرآن، ۱۶ بار واژه “اولوالالباب” تکرار شده است. جالب اینکه فقط تنها در همین سوره زمر سه بار آمده است. و می فرماید: بگو آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکسانند تنها اولوالالباب اند که پندپذیرند (زمر، ۹). آیه بعدی که متذکر می شویم بعد از ترسیم چهره بندگان خاص خداست مگر ندیده ای که خدا از آسمان آبی فرود آورد پس آن را به چشمه هایی که در طبقات زیرین زمین است راه داد آنگاه به وسیله آن کشتزاری را که رنگهای آن گوناگون است بیرون می آورد سپس خشک میگردد. آنگاه آن را زرد میبینی سپس خاشاکش میگرداند قطعا در این دگرگونیها] برای اولوالالباب عبرتی است (زمر، ۲۱).

قرآن از میان آثار عظمت و ربوبیت خداوند در نظام جهان هستی، انگشت روی پدیده “نزول” باران از آسمان میگذارد. سپس پرورش رنگهای مختلف از گیاهان را از این آب بی رنگ و چگونگی پروسه حیات و رسیدن به مرحله نهائی آنها را شرح میدهد. روی سخن را به پیامبر کرده، به عنوان سرمشقی برای همه مؤمنان که به این پدیده ها نگاهی عمیق داشته باشند. قطره های حیاتبخش باران از آسمان نازل میشود، قشر نفوذپذیر زمین آنها را به درون میپذیرد و تا به قشر نفوذناپذیر می رسد و آنها را متوقف می سازد و ذخیره میکند. سپس به صورت چشمه ها و قنات ها و چاه ها بیرون میفرستد.

تقلید در قرآن

تقلید در قرآن

جمله سلکه = آب باران را در مجاری زمین وارد ساخت اشاره ای است فشرده به مکانیزم تشکیل باران و ذخیره سازی آن. ینابیع “جمع” ينبوع از ماده نبع ” به معنی جوشش آب از زمین است. هرگاه زمین یک قشر نفوذناپذیر بیشتر نداشت. ذره ای از آب باران را در خود ذخیره نمی کرد و همه بعد از نزول از آسمان به دریاها می ریختند نه چشمه ای وجود داشت و نه کاریز و چاهی و اگر تنها یک قشر نفوذپذیر داشت همگی به اعماق زمین فرو می رفتند، به طوری که دسترسی به آن ممکن نبود. تنظیم قشر زمین از این دو لایه نفوذپذیر و نفوذناپذیر، با این فاصله حساب شده، از نشانه های قدرت او است، و جالب اینکه گاهی به صورت لایه های متعدد نفوذپذیر و نفوذ ناپذیر است که روی هم قرار گرفته، که در حفر چاه های سطحی و نیمه عمیق و عمیق از آن استفاده میشود.

بعد درباره زراعت گیاهان سخن که صورت میدهد از نوع کارهای محسوس نیست. آری، انسان با قشر و پوسته و قسمت محسوس و ظاهر جهان وجود خود با قشر و پوسته محسوس جهان بزرگ ارتباط پیدا میکند و با قسمت هسته و مغز نامحسوس جهان وجود خود، با باطن و هسته و مغز و جنبه های نامحسوس جهان بزرگ ارتباط پیدا میکند (بیست گفتار مرتضی مطهری، ص ۲۰۱).

تحقیق نه تقلید در قرآن

یکی از موانع رشد انسانها در هر جامعه ای اطاعت بی چون و چرا از فرامین و تقدیس سنتهای پوسیده گذشتگانشان و عدم پرسشگری در جامعه میباشد. امام علی میفرماید: مگو من مأمورم و امر میکنم پس باید فرمان مرا بپذیرید و این روش سبب فساد و خرابی دل و ضعف و سستی دین و تغییر و زوال نعمتها گردد (نهج البلاغه نامه ۵۳ نامه به مالک اشتر). از نظر امام علی رابطه مردم و رهبر یک جامعه رابطه چوپان و گوسفندان نیست که یک طرف خواستار پذیرش اوامر بی چون و چرا باشد و از طرف دیگر جامعه ای گوسفند وار دستورات را اجرا نمایند انبیا همه تلاششان این بود که انسانها را مسول بار بیاورند.

امام علی در همین نامه ۵۳ میفرماید: من بارها از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود امتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت و بدون خوف و ترس نگیرد هرگز پاک نمیشود و روی سعادت را نمی بیند. این دور نمایی از جامعه باز و روشنی است که رسول خدا انتظار آن را داشت. برای ایجاد چنین جامعه ای باید موانع از سر راه برداشته شود چنین جامعه ای قطعا باید آزاد اندیش و خلاق باشد باید محقق باشد نه مقلد باید مشورت باشد نه تبعیت گوسفندوار در تاریخ انبیاء مشاهده میشود که آنان چه رنجها کشیدند، بلکه مخاطبین خود را به خویشتن خویش دعوت کنند تا با تفکر راه را از چاه باز یابند.

اما واکنش آنان در قبال این دعوت این بودکه و چون به آنان گفته شود آنچه را که خدا نازل کرده پیروی کنید میگویند [نه] بلکه آنچه که پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروی میکنیم آیا هر چند شیطان آنان را به سوی عذاب سوزان فرا خواند. (لقمان ۲۱) و یا و چون به آنان گفته شود میگویند آنچه پدران خود را بر آن یافته ایم ما را بس است آیا هر چند پدرانشان چیزی نمیدانسته و هدایت نیافته بودند (المائده، ۱۰۴).  در آیه از نفهمی و گمراهی پدرانشان یاد کرده است. در آیه قبلی که آوردیم این تبعیت را که همان نفهمی است به شیطان نسبت داده است. گاهی بهانه می آوردند که گفتند پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم (انبیا، ۵۳).

و گاهی در قبال منطق انبیاء به این گفته متشبث میشدند که گفتند نه بلکه پدران خود را یافتیم که چنین میکردند (شعرا، ۷۴) و از همه بدتر، زشتیها را به خدا نسبت میدادند و چون کار زشتی کنند میگویند پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است. بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمیدهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید (اعراف ۲۸) و در زمان موسی بحث را امنیتی کرده و گفتند آیا به سوی ما آمده ای تا ما را از شیوه ای که پدرانمان را بر آن یافته ایم بازگردانی و بزرگی در این سرزمین برای شما دو تن باشد.

ما به شما دو تن ایمان نداریم یونس (۷۸) و در جمع بندی اینگونه آیات قرآن می فرماید: بلکه گفتند ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و ما [با] پیگیری از آنان راه یافتگانیم و بدینگونه در هیچ شهری پیش از تو هشدار دهنده ای نفرستادیم مگر آنکه “مترفها= خوشگذرانها ی آن گفتند ما پدران خود را بر آیینی و راهی یافته ایم و ما از پی ایشان راهسپریم [نه] بگفت هرچند هدایت کننده تر از آنچه پدران خود را بر آن یافته اید برای شما بیاورم گفتند ما نسبت به آنچه بدان فرستاده شده اید کافریم (زخرف، ۲۲ تا ۲۴).

تقلید از قرآن

تقلید از قرآن

تقلید از قرآن

قرآن تقلید از گذشتگان را همانگونه که در آیات فوق ذکر شد به صورت پرسشی آورده و چنین تفکری را سرزنش و محکوم کرده است و هنگامی که از پیامبران پیشین یاد میکند به بیان موضعگیریهای امتها در برابر پیامبران خدا و علل و عوامل مخالفتهای ایشان میپردازد. انبیاء عموماً با انکار و مخالفت مردم مواجه میشدند و ملاء و مترفین آنان سرسختانه در برابر سخنان انبیا مقاومت میکردند و بسیاری از قشرهای دیگر را به دنبال خودشان میکشاندند.

مخالفت با انبیاء به واسطه به خطر افتادن منافع سردمدارشان بود و عمدتا اقتصادی بود تا اعتقادی اما آنان بتها را دستاویز تحمیق توده های مردم که صورت میدهد از نوع کارهای محسوس نیست. آری، انسان با قشر و پوسته و قسمت محسوس و ظاهر جهان وجود خود با قشر و پوسته محسوس جهان بزرگ ارتباط پیدا میکند و با قسمت هسته و مغز نامحسوس جهان وجود خود با باطن و هسته و مغز و جنبه های نامحسوس جهان بزرگ ارتباط پیدا میکند (بیست گفتار، مرتضی مطهری، ص۲۰).

یکی از موانع رشد انسانها در هر جامعه ای اطاعت بی چون و چرا از فرامین و تقدیس سنتهای پوسیده گذشتگانشان و عدم پرسشگری در جامعه میباشد. امام علی می فرماید مکو من مأمورم و امر میکنم پس باید فرمان مرا بپذیرید و این روش سبب فساد و خرابی دل و ضعف و سستی دین و تغییر و زوال نعمتها گردد (نهج البلاغه نامه ۵۳ نامه به مالک اشتر). از نظر امام علی رابطه مردم و رهبر یک جامعه رابطه چوپان و گوسفندان نیست که یک ،طرف خواستار پذیرش اوامر بی چون و چرا باشد و از طرف دیگر جامعه ای گوسفند وار دستورات را اجرا نمایند انبیا همه تلاششان این بود که انسانها را مسول بار بیاورند.

امام علی در همین نامه ۵۳ میفرماید من بارها از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: امتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت و بدون خوف و ترس نگیرد هرگز پاک نمیشود و روی سعادت را نمی بیند. این دور نمایی از جامعه باز و روشنی است که رسول خدا انتظار آن را داشت برای ایجاد چنین جامعه ای باید موانع از سر راه برداشته شود چنین جامعه ای قطعا باید آزاد اندیش و خلاق باشد باید محقق باشد نه مقلد باید مشورت باشد نه تبعیت گوسفندوار در تاریخ انبیاء مشاهده میشود که آنان چه رنجها کشیدند، بلکه مخاطبین خود را به خویشتن خویش دعوت کنند تا با تفکر راه را از چاه باز یابند.

اما واکنش آنان در قبال این دعوت این بود که و چون به آنان گفته شود آنچه را که خدا نازل کرده پیروی کنید میگویند [نه] بلکه آنچه که پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروی میکنیم آیا هر چند شیطان آنان را به سوی عذاب سوزان فرا خواند (لقمان (۲۱) و یا و چون به آنان گفته شود … میگویند آنچه پدران خود را بر آن یافته ایم ما را بس است آیا هر چند پدرانشان چیزی نمیدانسته و هدایت نیافته بودند (المائده، ۱۰۴).

تقلید در قرآن

تقلید در قرآن

در آیه از نفهمی و گمراهی پدرانشان یاد کرده است. در آیه قبلی که آوردیم این تبعیت را که همان نفهمی است به شیطان نسبت داده است. گاهی بهانه می آوردند که گفتند پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم (انبیا، ۵۳) و گاهی در قبال منطق انبیاء به این گفته متشبث میشدند که گفتند نه بلکه پدران خود را یافتیم که چنین میکردند (شعرا، ۷۴) و از همه بدتر، زشتیها را به خدا نسبت می دادند و چون کار زشتی کنند میگویند. پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمیدهد آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید (اعراف ۲۸) و در زمان موسی بحث را امنیتی کرده و گفتند آیا به سوی ما آمدهای تا ما را از شیوه ای که پدرانمان را بر آن یافته ایم بازگردانی و بزرگی در این سرزمین برای شما دو تن باشد.

ما به شما دو تن ایمان نداریم یونس، ۷۸ و در جمع بندی اینگونه آیات قرآن می فرماید بلکه گفتند ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و ما [با] پیگیری از آنان راه یافتگانیم و بدینگونه در هیچ شهری پیش از تو هشداردهنده ای نفرستادیم مگر آنکه “مترفها= خوشگذرانهای آن گفتند ما پدران خود را بر آیینی و راهی یافته ایم و ما از پی ایشان راهسپریم [نه] بگفت هر چند هدایت کننده تر از آنچه پدران خود را بر آن یافته اید برای شما بیاورم گفتند ما نسبت به آنچه بدان فرستاده شده اید کافریم (زخرف، ۲۲ تا ۲۴).

قرآن تقلید از گذشتگان را همانگونه که در آیات فوق ذکر شد به صورت پرسشی آورده و چنین تفکری را سرزنش و محکوم کرده است و هنگامی که از پیامبران پیشین یاد میکند به بیان موضعگیریهای امتها در برابر پیامبران خدا و علل و عوامل مخالفتهای ایشان میپردازد.

منبع: قرآن و فرآیند تاریخی پرسش، داوود بهرامی سیاوشانی، 1394.

5 دیدگاه در “تحقیق نه تقلید در قرآن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *