اطلاعات عمومی

خلقت آدم و درخت ممنوعه

خلقت آدم و درخت ممنوعه

خلقت آدم و درخت ممنوعه

یکی از نکات کلیدی در بحث خلقت آدم و درخت ممنوعه آموزش اسماء توسط خداوند و شناخت پیدا کردن آدم از طریق خداست. در این داستان درخت ممنوعه را به تأسی از تورات درخت معرفت نامیده اند که کاملا در تضاد با آیه “وَعَلَمَ آدَمَ الأسْمَاء كُلَهَا = و [خدا] همه [معانی نامها را به آدم آموخت است اهمیت بحث آنگاه بیشتر ملموس میشود که می بینیم اندیشمندی چون دکتر شریعتی آن را درخت معرفت میداند.

تفسیر نمونه، داستان خلقت آدم در قرآن را با تورات مقایسه کرده که کار تحقیق ما را در مراجعه به تورات آسان کرده است و می نویسد: طبق آیات ۳۰ تا ۳۸ بقره، بزرگترین افتخار و نقطه قوت در وجود آدم که او را به عنوان یک برگزیده آفرینش می توان معرفی نمود، و به همین دلیل مسجود فرشتگان شد همان آگاهی او از علم “الاسماء و اطلاع از حقائق” و اسرار آفرینش و جهان هستی ” بود پیدا است. آدم به خاطر این علوم آفریده شد و فرزندان آدم اگر بخواهند تکامل پیدا کنند باید هرچه بیشتر از این علوم بهره گیرند تکامل بیشتر هر کدام از آنها نسبت مستقیم با معلومات آنها از اسرار آفرینش دارد. آری قرآن با صراحت تمام عظمت مقام آدم را در اینها میداند ولی در تورات چنانکه میخوانیم، سر بیرون رانده شدن آدم از بهشت و گناه بزرگ او را توجه به علم و دانش و دانستن نیک و بد میداند.

در فصل دوم “سفر تکوین از تورات” آمده است: و خداوند خدا، هر درخت خوشنما و بخوردن نیکو از زمین رویانید و هم درخت حیات در وسط باغ و درخت دانستن نیک و بد را … و خداوند آدم را امر فرموده گفت که از تمامی درختان باغ مختاری که بخوری، اما از درخت دانستن نیک و بد مخور چه در روز خوردنت از آن مستوجب مرگ میشوی ! … و در فصل سوم چنین آمده است و آواز خداوند خدا را شنیدند که به هنگام نسیم روز در باغ میخرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند!!. و خداوند خدا آدم را آواز کرده وی را گفت که کجایی؟ او دیگر جواب گفت که آواز تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا که برهنه ام به جهت آن پنهان شدم و خدا به او گفت که تو را که گفت که برهنه ای؟ آیا از درختی که تو را امر کردم که نخوری خوردی؟! و آدم گفت زنی که از برای بودن با من دادی او از آن درخت به من داد که خوردم!

و خداوند خدا گفت که اینک آدم نظر به دانستن نیک و بد چون یکی از ما شده است پس حال مبادا که دست خود را دراز کرده و هم از درخت حیات بگیرد و خورده دائما زنده ماند پس از آن سبب خداوند خدا او را از باغ عدن راند تا آنکه در زمینی که از آن گرفته شده بود فلاحت نماید. همانطور که مشاهده فرمودید این افسانه زننده که در تورات کنونی به عنوان یک واقعیت تاریخی آمده است علت اصلی اخراج آدم را از بهشت و گناه بزرگ او را توجه به علم و دانش و دانستن نیک و بد میداند و چنانچه آدم دست به شجره نیک و بد دراز نمی کرد تا ابد در جهل باقی می ماند تا آنجا که حتی نداند.

خلقت آدم و درخت ممنوعه

خلقت آدم و درخت ممنوعه

برهنه بودن زشت و ناپسند است و برای همیشه در بهشت باقی میماند به این ترتیب مسلما آدم نباید از کار خود پشیمان شده باشد. زیرا از دست دادن بهشتی که شرط بقای در آن ندانستن نیک و بد است در برابر بدست آوردن علم و دانش تجارت پر سودی محسوب میگردد. چرا آدم از این تجارت نگران و پشیمان باشد؟ بنابراین افسانه تورات درست در نقطه مقابل قرآن که ارزش مقام انسان و سر آفرینش او را در علم الاسماء معرفی کرده قرار دارد. از این گذشته در افسانه مزبور مطالب زننده عجیبی درباره خداوند و یا مخلوقات او دیده میشود که هر یک از دیگری حیرت انگیزتر است و آن عبارت است از:

  1.  نسبت دادن دروغ به خدا چنانکه در جمله شماره ۱۷ فصل دوم می گوید خداوند گفت از آن درخت نخورید که میمیرید در حالیکه نمی مردند بلکه دانا میشدند.
  2. نسبت بخل به خداوند چنانکه در جمله ۲۲ فصل سوم می گوید که خدا نمیخواست آدم و حوا از درخت علم و حیات بخورند و دانا شوند و زندگی جاویدان پیدا کنند.
  3. امکان وجود شریک برای خداوند چنانکه در همان جمله میگوید آدم پس از خوردن از درخت نیک و بد همچون یکی از ما خدایان شده است.
  4. نسبت حسد به خداوند چنانکه از همان جمله استفاده میشود که خداوند بر این علم و دانشی که برای آدم پیدا شده بود رشک برد.
  5. نسبت جسم به خداوند چنانکه از فصل سوم استفاده میشود که خداوند به هنگام صبح در خیابانهای بهشت میخرامید.
  6. خداوند از حوادثی که در نزدیکی او میگذرد بی خبر است. چنانکه در جمله نهم میگوید صدا زد آدم کجائی و آنها در لابلای درختان خود را از چشم خداوند پنهان کرده بودند. البته نباید فراموش کرد که این افسانه های دروغین از نخست در تورات نبوده و بعدا به آن افزوده شده است.

خلقت آدم و درخت ممنوعه

اساطیر چیست؟

برای ورود به بحث این بخش لازم است مختصری درباره اساطیر به طور عام و دو اسطوره از یونان به طور خاص صحبت شود. نوشته اند که اسطوره در لغت با واژه Historia به معنی “روایت” و “تاریخ هم ریشه است؛ در یونانی “Mythos” به معنی شرح خبر و “قصه آمده که با واژه انگلیسی Mouth به معنی دهان بیان و روایت از یک ریشه است. بعضی از واژه اسطوره، تنها داستانی موهوم = Fiction fable” مراد میکنند و برخی دیگر (منظورشان الگوی لازم الاجرایی از اسوه حسنه ای که منشاء فوق انسانی دارد و همچون سنتی مقدس از پیشینیان به بازماندگان میرسد است). هرچند اسطوره در دیدگاه های گوناگون تعاریف و تعابیر متعدد دارد، اما در یک کلام میتوان آن را چنین تعریف کرد:

اسطوره عبارت است از روایت یا جلوه ای نمادین درباره ایزدان، فرشتگان، موجودات فوق طبیعی و به طور کلی جهان شناختی که یک قوم به منظور تفسیر خود از هستی بکار میبندد؛ اسطوره سرگذشتی راست و مقدس است که در زمانی ازلی رخ داده و به گونه ای نمادین، تخیلی و وهم انگیز میگوید که چگونه چیزی پدید آمده هستی دارد، یا از میان خواهد رفت و در نهایت اسطوره به شیوه ای تمثیلی کاوشگر هستی است.

اسطوره ماجرایی است مقدس که بیانگر یک حقیقت است. بیان کننده اینکه خواستگاه انسان را به کنکاش بگیرد و جایگاه او را در جهان تثبیت کند شناخت اسطوره و منشاء آن به واسطه یزدان شناسی یا مطالعه تبارنامه خدایان و هم با مطالعه کیهانشناسی یا مطالعه تاریخ حوادث عالم صورت می گیرد. در طول تاریخ اسطوره ها به طور گسترده ادبیات را تغذیه نموده اند و اگر امروز اسطوره بعد مذهبی خود را از دست داده است، درعوض توجه مردم شناسان را به خود جلب نموده است اسطوره شناسی شاخه ای از مطالعات ادبیات تطبیقی تلقی میشود (روزنامه مردم سالاری نازیا دلیرنیا ۱۷ فروردین ۹۱).

داستان خلقت آدم، درخت ممنوعه و اساطیر

داستان خلقت آدم، درخت ممنوعه و اساطیر

انسان چه نیازی به اسطوره سازی دارد؟

به مواردی از این نیاز تیتروار اشاره میکنیم:

  1. اسطوره، دین و دانش انسان نخستین و داشته های معنوی او به شمار میرود که بیشتر جنبه شهودی و نمادین دارد و در هر جامعه ای وجود داشته و یکی از سازه های فهم فرهنگ بشری میباشد. اسطوره در واقع پدیده ای است که از نیازهای مادی و معنوی درونی انسان نشأت می گیرد. مثلا نیاز به پرستش و حس خداجویی و گرایش به داشتن خالق مطلق از همان بدایت در انسان به طور ذاتی وجود داشته است که متضمن خلق انواعی از اسطوره گردید به طوریکه در یونان در تمام دوران نوین سنگی “مادر – خدا ” تحت عنوان قادر مطلق پرستش میشد.
  2. نیاز به جاودانگی و پایدار ماندن که اسطوره هایی از قبیل گیلگمش را ایجاد کرد.
  3. حس محبت، دوستی وحدت و یگانگی را در اسطوره هایی نظیر “میترا” میتوان جستجو کرد.
  4. نیاز به عدالت خواهی و ایجاد امنیت و آرامش و سلحشوری ها و افتخار آفرین هایی برای حفظ ملیت و کشورداری
  5. نیاز به سلامتی قدرت، بهبودی و شفا از بیماریها نیز اسطوره هایی از قبیل هوم را پدید آورد و میتوان نتیجه گرفت که در کل اسطوره را می توان داستانی فرض کرد که نیمی از آن حقیقی است. میتواند با حقیقت مطلق ارتباط برقرار سازد و بر اساس همان کشش و خواسته های بشریت به کل بپیوندد. بنابراین تاریخ مقدسی را بازگو میکند که در ازل رخ داده است و از همان ابتدا وجود داشته و پرورش یافته و به شکل امروزین خویش تکامل یافته است.

اسطوره چیست؟

اسطوره به کمک تمامی آنچه که موجود بود از انسان گرفته تا گیاه و جماد برای تسخیر و نفوذ به طبیعت و ابقای وجود بشریت و در نهایت به درجه اولوهیت نائل شدن عاریت گرفته شده است. اسطوره به شکل غیر مستقیم و داستانگونه آنچه را که وجود داشته عیان و آشکار کرد و آن جزء تراوشات ذهن پوینده بشر نبوده که در اثر الهامات و گستره بینش و بصیرت عمیق در زمان و مکانهای مختلف در گونه هایی به رشد و بالندگی رسیده است. اسطوره همان روایاتی است که به هستی و کائنات شكل بخشید و الیاده ساختار اسطوره را چنین بیان میکند: اسطوره تاریخ و سرگذشت درست و حقیقی قدسی است و به معنی شناخت اصل اشیاء و دانستن چگونگی پیدایش آنهاست. در واقع اسطوره معرفتی بیرونی و انتزاعی نیست معرفتی است که به طریقی آیینی همیشه زنده است و با آن زندگی می کنند به همین دلیل سرمشق میشود و در نتیجه تکرارپذیر میگردد، زیرا به مانند الگو عمل می کند و با همین استدلال به مثابه توجیهی برای تمامی کردارهای انسانی می باشد (گزیده هایی از پرشین بلاگ اساطیر، اسطوره داستان نیازهای بشری).

برخی اسطوره شناسان بر این باورند که اسطوره از نظر سیر تاریخی متقدم بر دین است یعنی با رشد و تکامل ذهن انسان در زمانی که اساطیر جای اعتقادات مذهبی و ادیان را نزد بشر داشتند به مرور باورهای دینی شکل گرفت. در این باره نوشته اند اسطوره پژوهان با رازگشایی اساطیر مشخص کردند که بخش قابل توجهی از اساطیر باورهایی را نمایان می کنند که بعدها در ادیان گوناگون شکل کاملتری به خود گرفتند و امروز آنها را اجزای تفکیک ناپذیر ادیان می دانیم.

اگر بپذیریم که می توان اساطیر را به اسطوره های پنجگانه آیینی آفرینش یا بنیاد کیش شخصیت و جهان پس از مرگ تقسیم کرد، چنانکه ساموئل هنری هوک نویسنده کتابهای اساطیر خاورمیانه، اسطوره و آیین و دین آشور و بابل به این تقسیم بندی قابل است ردپای اندیشه ها و باورهای دینی در هر پنج نوع آن پیداست. این ردپا بخصوص در اساطیر بنیادی یا آفرینش و اساطیر “جهان” پس از مرگ آشکار” است. زیرا به نظر میرسد این اساطیر به شکل صریح تری به پرسشهای بشر درباره چگونگی آفرینش و فلسفه خلقت می پردازند. پرسشهایی که بعدها در ادیان به آنها پاسخ داده شد.

اسطوره چیست؟

اسطوره چیست؟

“میشل مالرب” نویسنده کتاب انسان و ادیان نقش دین در زندگی فردی و اجتماع در کتاب خود آورده است: انسان ابتدایی تنها به مکاشفه در طبیعت قناعت نمی کرد درک میکرد که نیروهایی دوره اش کرده اند و او نمی توانست آنها را به فرمان خود درآورده و چون نمی توانست بداند که چه هستند. پس همانها را خدا می دانست بدین ترتیب انسان ابتدایی، نیروی بی پایان چنین خدایی را در همه پدیده های طبیعت و اطرافش مانند سیل، زلزله، طوفان رعد و برق خسوف و کسوف متجلی می دید. با تحول بشر در عرصه زمان ایزدان در اساطیر ملل مختلف یا به همان شکل نخستین خود در اساطیر باقی ماندند و از زمان شکل گیری تاریخ پا فراتر نگذاشتند و یا توانستند به صورت غیر مستقیم در ادیانی که در عصر شکل گیری تاریخ، پا گرفت رخنه کنند و با چهره های تغییر یافته یا به ظاهر نامربوط نفوذ کنند و یا اینکه به همان قوت و قدرت خود باقی ماندند.

دین پژوهان و اسطوره شناسان تطبیقی گاه در مطالعات خود به نقطه ای مشترک می رسند که آن وجود چهره هایی قدسی یا نیمه قدسی است که در ادیان مختلف جهان حضور دارند. برخی مانند کارل گوستاو یونگ معتقدند که اسطوره چه در شکل دینی برای بشر امروز باقی مانده باشد چه در میان افسانه ها و قصه های حماسی و چه به ظاهر از ذهن و باور بشر پاک شده باشد، در ضمیر ناخودآگاه بشر سده بیست و یکم با قدرت و با نفوذ نخستین روزهای تولد خود در پیش از تاریخ حضور و معنی دارد (گزیده هایی از سایت تاریخ ما انسان هنگام خلق اسطوره دین را شناخت). از دیگر ویژگیهای اسطوره که یاد میکنند این است که اسطوره ها روندی خطی طی نمیکنند، برخلاف تاریخ که روندی خطی پی میگیرد و طی میشود، حرکت اسطوره دایره وار است میچرخد و تکرار میشود. راز هستی اسطوره ها در این چرخه دائمی تکرار و دیگر شدگی هاست (مجله مهرگان ادیپ شهریار در ایتالیا).

تفاوت اسطوره و تاریخ

دکتر علی شریعتی در باره تفاوت اسطوره و تاریخ میگوید: برای اساطیر باید حقیقت بیشتری قائل بود تا تاریخ. زیرا اساطیر عبارت است از تاریخی که باید بوجود می آمد، اما نیامد یا مجموعه حوادثی که باید اتفاق می افتاد و نیفتاد و قهرمانان اساطیر کسانی هستند که می باید باشند، اما تاریخ نگذاشت که باشند. اساطیر دنیای تجلی ایده آلها و حقیقتها و ارزشهای مطلق انسانی یک دوره یا یک قوم و یا اصولاً نوع بشر است. اینکه میبینید در اساطیر یونان ملانزی و پلی نزی سرخ پوستان سامی، عرب، ایرانی، یهود، هند، شباهتهایی وجود دارد و همگی اصول مشترکی را دارا هستند. به علت این است که انسانها دارای وجود مشترکی هستند که وجود اشتراک اساطیرشان را می سازد و وجود اختلافاتشان نیز در اساطیرشان منعکس است.

در اساطیر شناسی وجود اختلاف مهمتر است تا وجود تشابه شناخت اساطیر و قهرمانان آن بیشتر به شناخت انسان کنونی کمک می کند تا بیان حوادث خارجی و اتفاق افتاده زیرا در اساطیر انسان بطور مطلق تجلی میکند و انسانها خودشان هستند و بنابراین همه انسانها دور از مرزهای نژادی دوره ای تاریخی و خود را نشان میدهند. به همین دلیل است که وقتی مسائل اساطیری را بررسی میکنیم احساس میکنیم که مسأله زنده تر است و بیشتر بدرد انسان امروز می خورد، زیرا در آنجا انسان بدون اینکه مقید به جبر حوادث خارجی باشد، خود بطور مطلق تجلی پیدا میکند.

انسانها در متن تاریخ از هم سوا میشدند. ما بیشتر ارزش و حقیقت را در اساطیر میبینیم تا تاریخ، به طوریکه برای من به صورت یک قانون کلی درآمده که شناخت هر مذهبی یا هر تمدن و فرهنگی موکول به شناخت از همه مهمتر اساطیر آن مذهب یا تمدن یا فرهنگ است و یا به عبارت دیگر اگر ما در مطالعه تمدنها یا مذاهب آنها را به صورت انسان تلقی کنیم، تاریخ آن همانند بیوگرافی انسانی و اساطیر آن عبارت از افکار و ایده آل ها و امیدها و ایمان ها و عقاید و احساسات و حساسیت های اوست.

داستان اساطیر، خلقت آدم و درخت ممنوعه

داستان اساطیر، خلقت آدم و درخت ممنوعه

بعضی از مذاهب اساطیری هستند. بعضی از مذاهب تاریخی هستند، بدین معنی که در دوره تاریخی شکل گرفته اند، مثل مذهب اسلام، یهود، مسیحیت. در مذاهب تاریخی نیز شناختن اساطیر آنها بیشتر به شناخت آنها کمک میکند تا شناختن تاریخشان و حوادث و وقایع شناخت زندگی پیغمبر و یاران او و حوادث بعد از او و تاریخ اسلام کمتر به شناختن روح اسلام کمک میکند تا شناختن اساطیر و قصه های اسلامی. مانند قصه های آدم و حوا یا قصه طرد آدم از بهشت و غیره.

شناختن اساطیر کلیدی است برای شناختن همه مذهبها، فرهنگها و تمدنها. اساطیر عبارت است از تاریخی که باید اتفاق می افتاد، یعنی انسان دوست داشت که تاریخ اینگونه اتفاق می افتاد، اما اتفاق نیفتاده است. اساطیر عبارت است از آینه تمام نمای بودنها و همچنین نبودن های یک دوره اجتماعی بودنها یعنی ما از اساطیر میتوانیم بفهمیم که در دوره ای که این اساطیر شکل گرفته چه چیزهایی وجود داشته و همین طور کمبودها را هم میتوانیم از اساطیر بفهمیم. زیرا اساطیر آرزوها و تخیلات انسان است که دوست داشت در هستی می بود. جهان اساطیر جهانی است که باید می بود. آرزوهای مشابه که در تمام اساطیر هست به خاطر انسانهای مشابه نیست، بلکه به خاطر شباهت جامعه های انسانی است. اساطیر عبارت است از جهانی که انسان میسازد در برابر جهانی که خدا میسازد بنابراین در اساطیر چند چیز را میشود مطالعه کرد:

  1. وضع موجود بشری که آن اساطیر در آن وضع بوجود آمده است.
  2. کمبودها و نیازهای بشر یعنی آنچه را که در جامعه نمیدیده و نمی یافته ولی همیشه به دنبالش بوده است.

یکی از وجوه مشترک همه تمدنها اساطیر مربوط به خلقت انسان است. حتی در اشعار سرخپوستی اشعاری مربوط به خلقت انسان وجود دارد و در تمام این فلسفه های خلقت چه در تمدن شرقی یا یونانی و حتی سرخپوستی دو وجه مشترک وجود دارد یکی اینکه همه اینها قصه ای راجع به خلقت انسان دارند. و دیگر اینکه قصه ها به هم شبیه هستند و در همه این قصه ها یک دوره طلایی وجود داشته بعد یک گناه یا یک حادثه بشریت را به مذلت انداخته و بشر همیشه آرزوی دوره طلایی را داشته است. در اساطیر اسلامی داستان نوح است داستانی که بشریت را تقسیم میکند به دوره خوشبختی قبل از نوح و بدبختی و فساد بعد از نوح در کتیبه های بابلی دوره پیش از نوح را دوره طلایی انسان میدانند.

در دوره اساطیر یونان همین حالت موجود است. بعد از آنکه پرومته انسان را میسازد انسان خوشبخت است و با خدایان زندگی میکند و بعد زئوس از کرت می آید و بر خدایان آتن مسلط میشود و مردم آتن را در تاریکی و ظلم و زشتی نگه میدارد (گزیده هایی از تاریخ تمدن، چاپ ۱، چرا اساطیر روح همه ی تمدنهای دنیاست؟ علی شریعتی).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *