اطلاعات عمومی

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

روایت فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی را در سنگ هرات بخوانید.

دکتر شریعتی و خلقت آدم

اگرچه جسته گریخته در بحث داستان آدم نظراتی را مطرح کرده ایم اما در اینجا با توجه به بحث اساطیری که بیان شد، قصد داریم دیدگاه دکتر شریعتی را در بحث درخت ممنوعه به چالش کشیده آن را نقد نماییم.

البته بخشی از مطالب مربوط به پرومته قبلا بیان شده است. اما چون شریعتی آنها را پایه استنباط خود قرار داده است، از زاویه ای دیگر مطرح میکنیم. او در داستان خلقت آدم به فلسفه خلقت انسان در میتولوژی اسلام اسلام به معنای عام که از آدم شروع میشود تا پیامبر اسلام اشاره کرده و می نویسد: آدم که در بهشت زندگی میکند در اثر خوردن میوه ممنوع به کویر زمین فرو می آید و با رنج دست به گریبان میشود و گناه اولیه را که عصیان در مقابل فرمان خداست مرتکب میشود.

در مسئله آدم جامعه و تاریخ وجود ندارد، انسان وجود دارد، یعنی اومانیسم اومانیسم را باید از فلسفه های خلقتی که توی اساطیر هست بیرون آورد:

  1. در داستان آدم که میتولوژی ماست، آدم به عنوان جانشین خداوند خلق میشود.
  2. اعتراض فرشتگان به اینکه یک خونریز فاسدی را باز میخواهی در زمین بیافرینی.
  3. خدا در آزمایشی مقایسهای برتری آدم را بر فرشتگان به آنها اثبات کرد.
  4. به سجده افتادن فرشتگان در پای آدم.
  5. رجزخوانی خداوند بعد از نگاه به قد و بالای این موجود تازه ای که ساخت می گوید آفرین بر من که بهترین آفریدگارانم یعنی خودم که بهترین موجود را ساخته ام.
  6. خداوند امانتی را بر زمین و آسمان و کوهها عرضه میکند همه از گرفتنش سرباز میزنند تا آدم آن را می گیرد.
  7. عکس العمل خدا در برابر عمل آدم که پذیرفتن امانت است انتقادی تند و شدید است همراه با عصبانیت که او بسیار” ستمکار و خیلی نادان است ظلوم و جهول، کسی که بسیار ظالم و جاهل است.
  8. تعلیم نامها به آدم.
  9. سرشت آدم از گل، خاک، لجن بدبو و لایه رسوبی منجمد سیل که مثل سفال سفت و سخت است آفریده شده در صورتی که فرشتگان همه از آتش بیدود که نمایش یک آتش متعالی است آفریده شدهاند یعنی از نور و سپس خدا از روح خود در او میدمد.
  10. آنگاه در بهشت جنت یعنی باغی که از شدت سبزی و درخت زمینش دیده نمیشود رها میشود تورات جای جنت را نزدیک اردن میگوید به اسم جنت عدن.
  11. آدم پیش خدا مینالد که تنهایم مسئله تنهایی در تمام فلسفه های خلقت انسان در چین و در هند و در یونان وجود دارد که در اولین وهله در اوج خوشبختی و سعادتش و در آغاز زندگی اش از تنها بودن رنج میبرد.
  12. و خداوند از پهلوی چپ او یا از سرشت او حوا را می آفریند تعبیری که برای ساختن حوا در قرآن و تورات است این است که تا آدم در او آرامش گیرد و به او انس بندد آرامش ضد اضطراب است. آدم از اضطراب و تنهایی رنج میبرده پس آرامش و انس گرفتن را به او میدهند خود این تعبیر معلوم میکند که انسان ذاتاً از اضطراب و تنهایی رنج میبرد.
  13. حوا و آدم در بهشت از همه نعمتها بی تلاش و کوششی تنها با خواستن برخوردارند و همه نیازهایشان برآورده است و اضطراب ناشی از تنهاییشان هم از بین رفته و خوردن همه میوه ها یعنی رفع همه نیازهایشان مجاز است جز یک میوه که خوردنش ممنوع است. در قرآن فقط درخت ممنوع نام برده شده لاتَقْرَبا هذهِ الشَجَرَ، اما در تورات و در تفاسیر اسراییلی گندم بیشتر گفته شده تا انگور ممکن است مربوط به مرحله ورود انسان به کشاورزی باشد که در آن صورت همه مسائل فرق میکند.
  14. شیطان که تنها فرشته ای است که سر از سجده آدم باز میپیچد و بر خدا عصیان میکند دستور میگیرد که انتقام فرد خودش از بارگاه خداوندی را از فرزندان آدم بگیرد و خدا اجازه اش میدهد.
  15. دلیل شیطان برای سرپیچی از فرمان خدا و سجده بر آدم برتری نژاد خودش است بر آدم.
  16. شیطان برای انحراف آدم یعنی عصیان او در برابر فرمان خدا کوشش های فراوان میکند و همه جا ناکام میشود تا به صورت ماری بر حوا ظاهر میشود و از طریق حوا به عصیان آدم میپردازد. بنابراین خوردن میوه ممنوع که عصیان آدم و سرشت کنونی انسان را بوجود می آورد کار شیطان و حواست.
  17. خدا هر روز به سراغ آدم و حوا به بهشت میآید و این دو را ندا میدهد و برخلاف هر روز، آنها به سلام و جواب خدا نمی آیند و خود را از برابر نگاه های خدا پنهان میکنند‌. زیرا بر عریانی خویش شرم دارند و خدا از سکوت این دو در می یابد که آن میوه را خورده اند و فرمان میدهد که هر دو هبوط کنید و به زمین و از بهشت بیرون روید و در آنجا به جنگ و رنج زندگی را بگذرانید و طعام به دست آورید.
فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

اینجاست که آدم بوجود می آید. هنوز جامعه و تاریخ وجود ندارد و فقط انسان وجود دارد. انسان مطلق یعنی این داستان درباره فرد فرد ما صدق میکند، یعنی طرز ساختمان فرد فرد ماست. چرا که طرز ساختمان نوع انسان است. در کنار این داستان یک داستان یونانی هم وجود دارد. در اساطیر یونانی، پرومته انسان را میسازد، زیرا دوره چندخدایی است که هر خدا خالق یکی از قوای طبیعت است و پرومته هم خدای انسان است.

پرومته از دو ریشه پرو” به معنی پیش و “مته” به معنی آگاهی بینش منش است پس پرومته یعنی پیش آگاه، یعنی آدم آینده نگر، یعنی خدایی که انسان را میسازد. آینده گراست آینده بین است و در این حرف مفهوم شدن” مستتر است. پس انسان همیشه در جهت آینده است برخلاف موجودات دیگر که آینده ندارند کسی آینده دارد که فردایش با امروزش متفاوت است. پرومته انسان را میسازد و در زمین رها میکند زئوس خداوند عالم است و پرومته یکی از خدایان اطراف اوست. زمین دارای آتش نیست. پرومته که خدای انسان است به خاطر عشق به انسان، پنهانی شبی که همه خدایان در المپ خفته اند آتشی را می رباید و در ساقه یک نی می نهد و به زمین می آورد و انسان آن آتش را از نی میگیرد.

زئوس و خدایان دیگر که فردا زمین را روشن میبینند و میفهمند که کار پرومته است او را میگیرند و در سرزمین سکاها و در کوه های قفقاز به زنجیر میکشند زئوس دو مأمور برای نگهبانی و به بند کشیدن پرومته میفرستد یکی “کاروما” و دیگری “هفائیستوس”. كاروما سمبل اجراست، یک مأمور معذور است. هفائیستوس سمبل منطق و یک آدم روشنفکر و منطقی است که آگاهی داشته و میدانسته که این یک مأموریت جنایت آمیز است ولی اولین زنجیر را همین هفائیستوس بر پای پرومته می نهد نه مأمور اجرا.

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

در داستان کربلا هم عمر سعد درست همان هفائیستوس است که آگاهی داشته و روشنفکر بوده و خیلی هم به امام حسین معتقد بود ولی هم او بود که اولین تیر را به خیمه حسین رها کرد و بدین ترتیب جنگ را شروع کرد. پرومته که در بین صحراها و در کوه های قفقاز است دورترین نقطه به یونان. به دستور زئوس همه خدایان عالم باید از او ببرند و به دیدارش نروند. تمام اینها که درباره فلسفه خلقت آدم گفتیم مجموعه انسانشناسی است که در این مکتب وجود دارد. بنابراین بر اساس این تعریف و آن مجموعه میتوان انسان را چنین تعریف کرد: انسان عبارت است از موجودی که از جمع دیالکتیکی دو نقیض ساخته شده است دارای اراده ای است همچون خداوند در عالم نه به اندازه او، مثل او و همچنین صاحب امانتی است که از خداوند پذیرفته و انحصاراً او داراست و از اینجا مسئولیت یا تعهد انسانی استنباط میشود.

یعنی انسان هم سرنوشت خودش را میسازد و هم سرنوشت طبقه اش و هم سرنوشت جامعه اش و تاریخش و هم سرنوشت طبیعت را یعنی که خدا سرنوشت او را نمیسازد خودش میسازد. به طور کلی میتوان این طور نتیجه گرفت که انسان موجود متناقضی است که در حال شدن است و از یک بعد خویشاوند پست ترین طبقه طبیعت لجن و رسوب و از بعد دیگر برتر از تمام طبیعت و به سوی مطلق و بینهایت یعنی به طرف خدا شدن و دارای یک خودآگاهی خدایی (آتش پرومته ای) – میوه ممنوع. یعنی همان چیزی را که خدا دارد خورده و هم مسئولیت و هم امانت خدایی را گرفته و هم در برابر خداوند دارای قوه خلق شده است.

دیدگاه دکتر شریعتی در مورد فلسفه خلقت آدم

دیدگاه دکتر شریعتی در مورد فلسفه خلقت آدم

در فلسفه خلقت منظور از جانشینی خدا به وسیله انسان چیست؟

جانشینی خدا به وسیله انسان اومانیسم است. یعنی انسان میتواند مانند خدا دارای اراده مستقل از تمام قوانین طبیعت بشود. برخلاف حیوان که تابع جبر طبیعت است. انسان میتواند خودش را از جبر محیط و از جبر جهان آزاد کند مثل خدا که از جبر جهان آزاد است و بر جبر جهان تحمیل شده است.

انسان هم میتواند خودش را به صورت اراده ای تحمیل بر جبرها کند، یعنی جبر را در استخدام خود بکشد جانشین خدا شدن تنها در اراده نیست یعنی شبیه خدا شدن که یکی از ابعادش اراده سازنده و آفریدگاری است. انسان میتواند در همه ابعادش همانند خدا شود یعنی انسان که موجودی این جهانی است و در نتیجه نسبی تبدیل شود به موجودی خدایی یعنی مطلق مطلق یعنی بزرگتر از همه جهان. پاسکال میگوید: انسان را یک نی کوچک کافی است تا او را بکشد و از بین ببرد. اما اگر همه جهان کمر به قتل انسان ببندند باز انسانی که کشته میشود بزرگتر از آنکه او را میکشد است. زیرا انسان که کشته میشود به کشته شدن خود آگاه است. اما آن که میکشد نسبت به عمل خودش آگاهی ندارد.

داستان سمبولیک داستانی است که حقایق و ایده ها در آن به وسیله نویسنده یا شاعر صورت عینی پیدا میکند. در افسانه های ایرانی میگوید اولین کسی که آتش را کشف کرد کیومرث بود و او بود که به انسان غذا پختن آموخت.

چه شباهتی بین کیومرث که آتش را کشف کرده و به انسان داده با پرومته که او هم آتش را به انسان داده وجود دارد؟ هیچ. چون اصلاً قابل مقایسه نیستند. در داستان کیومرث تاریخ را نقل میکند یعنی تاریخ کشف آتش را که چه وقت کشف شده، و چه کسی آن را کشف کرده است. البته ممکن است غلط باشد ولی در هر حال یک بحث علمی است، یک نظریه است که ممکن است درست باشد یا غلط. ولی بینش او بینش علمی عینی است یعنی عالم خارج را میخواهد نشان بدهد.

در داستان کیومرث، یعنی اولین انسان معمولی که آتش معمولی را کشف کرده است اما داستان پرومته، داستان تاریخ نیست و اصلاً واقعیت ندارد. کسی که این داستان را میگوید نمیگوید چنین حادثه ای واقعاً در تاریخ اتفاق افتاده. پس؛ سمبولیک است. یعنی در تاریخ واقعیت عینی ندارد.

حقیقت فکری در سرنوشت و عقیده آدمی دارد، ولی این حقیقت به شکل سمبولیک درآمده است که اسمش پرومته است و آن آتش هم آتش بینایی است. روشنایی و حقیقت است و آتش واقعی نیست. داستانهای سمبلیک را نمیتوان با داستانهای واقعی مقایسه کرد زیرا نمیتوانند جانشین یکدیگر شوند.

در اساطیر ما قالیچه سلیمان سمبل آرزوی پرواز آدمی است که همیشه در ذهن بشر بوده و بعد این تمایل به صورت قالیچه سلیمان تجسم عینی پیدا کرده یا داستان سندباد بحری که تجسم ایدئال انسانی هست که نمیتوانسته شنا کند ولی میل به شنا توی ذهنش بوده بنابراین داستان سندباد بحری را ساخته است که تجسم عینی آرزوی اوست نه یک عینیت واقعی تاریخی، یعنی ذهنیت تبدیل به عینیت میشود (گزیده هایی از تاریخ تمدن ج۱ چرا اساطیر روح همه ی تمدنهای دنیاست؟ علی شریعتی).

داستان خلقت آدم

داستان خلقت آدم

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

شریعتی در جای دیگری مینویسد در تمامی مذاهب اساطیر و افسانه های کهن اقوام از خلقت تورات سامی گرفته تا میتولوژی یونانی آفرینش زرتشتی تا افسانه های سیاهان آفریقا و سرخ پوستان آمریکای شمالی، نشان میدهد که در فرهنگهایی تا این اندازه از هم دور و بیگانه چند اصل در هم مشترک است و مکرر:

  1. خلقت انسان به عنوان یک پدیده استثنایی
  2. دوران نور پاکی و خوشبختی و حکومت عدل و حق و برابری
  3. ظهور جنگ، فساد زور و سلطه تاریکی، به دست بنی آدم
  4. پشیمانی خدا از خلقت انسان و نفی و طرد او
  5. پیدایش طوفان، سیل و بلایی که به نابودی نسل فاسد منجر میشود و پس از یک اصلاح نژاد که بر اساس انتخاب اصلح و بقای نمونه های انسب انجام میگردد. مرحله تازه ای از تاریخ انسان با تمدن و فرهنگ و اخلاق تازه ای آغاز میشود.
  6. حسرت دائمی از یک دوران طلایی دور و بهشت گمشده ای در گذشته ای دور و بالاخره امید و ایمان به پیروزی نور و راستی و پاکی و حق و نجات نهایی گناه اولیه در تمام فلسفه های خلقت با انسان همراه است.

میبینیم که مسأله “گناه” یا “عصیان” در انسان یک مسأله وجودی اگزیستانتیال است و این ویژگی زبان اساطیری است که همیشه سرشت را به صورت “سرگذشت “حکایت میکند و باید آگاه بود که در اساطیر و قصص مذهبی، رویدادها فلسفه اند، نه “تاریخ”، از حقایق سخن میگویند، نه “وقایع”. این اساسی ترین اصلی است که باید دانست و تنها با این نگاه است که میتوان با جهان سرشار از زیبایی و عمق و حقیقت که مذهب از آن سخن میگوید و بدان میخواند آشنا شد.

ندانستن زبان مذهب موجب آن شده است که این جهان که لبریز از متعالی ترین اندیشه ها و حیاتی ترین حقایق ماوراء علمی و عقلی در باب هستی، انسان و زندگی است، به صورت تاریکستانی مملو از خرافات ضد علمی و ضد عقلی جلوه کند. عصیان که در تمامی قصه های خلقت تکرار شده است، شاخصه وجودی انسان را در میان همه موجودات طبیعت نشان میدهد. این عصیان در برابر خدا صورت میگیرد و باید یادآور شد که خدا در اینجا مظهر طبیعت است و جبر حاکم بر همه پدیده ها و بنابراین این داستان که تمام فرشتگان فرمانبر خدایند و تنها انسان از فرمان وی سرپیچی کرد. یعنی همه موجودات و نیروهای این جهان محکوم سرنوشت جبری و سرنوشت فطری خویشند و تابع مطلق قوانین حاکم بر طبیعت و تنها انسان است که اراده آزاد است و میتواند از سلسله جبری علیت که همه بدان بسته اند رها شود و انتخاب کند و مرز هر جبری و چهارچوب هر منعی را بشکند و نزدیک شدن” یا “خوردن” به تعبیر قرآن و تورات میوه ممنوعه در قصه آدم به همین معنی است.

میوه ممنوع را به چندین معنی تفسیر و توجیه کرده اند، و من در درسهای تاریخ ادیان و اسلام شناسی آنرا خودآگاهی معنی میکردم که هم قرائن عقلی و هم شواهد نقلی بسیاری آن را تأیید میکند. آقای ناصر مکارم شیرازی در یکی دو شماره مجله مکتب اسلام بی آنکه نظریه مرا با توضیح و تفسیر و دلایل روشن آن نقل کنند به شدت و قاطعیت و طبق معمول سنواتی همراه با تهمت و تکفیر رد کرده بودند و بزرگترین دلیل عقلیشان هم اینکه هر چه ممنوع است لاجرم محکوم است و مذموم و بنابراین این نمی تواند خودآگاهی و بینایی باشد.

چقدر این آقایان با زبان و منطق ویژه عوام آشنایند و میبینید که در نظر چنین خواننده ای چنین دلیلی تا چه حد دندان شکن و در عین حال از این بی منطق تر نمیشود شما که فقیه هستید و میگویید دست زدن به قرآن بدون وضو ممنوع است یا علی بزرگ که می فرماید تفکر در ذات خدا ممنوع است. خودتان از این ممنوعیت ها چه می فهمید؟ این دلیل عقلی ایشان بود در رد نظریه من که ثابت میکرد عقلاً ممکن نیست میوه ممنوع چیز خوبی باشد چون ممنوع است.

اما دلیل نقلی هم در رد آن دارند که از دلیل عقلی شان دندان شکن تر است و اصلاً کمرشکن است. ایشان مرا متهم می فرمایند که قرون وسطایی فکر میکنم و مخالف علم و آگاهی و بیداری هستم و به خصوص تحت تأثیر روحانیون مرتجع قرون وسطی قرار گرفته ام که علم را ممنوع میشمردند و از آزادی فکری و بیداری عقلی مردم میترسیدند و در اسلام برعکس، علم را می ستاید و هیچکدام از مفسران اسلامی از قدیم و جدید شیعه و سنی و در هیچ کتاب تفسیری از فارسی و عربی، میوه ممنوع آگاهی و علم معنی نشده است و چرا باید کسی که اهل فن نیست.

خلقت آدم

خلقت آدم

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

مقصود از فن دین است در این باره اظهار نظری چنین گمراه کننده و ضداسلامی کند و اگر ما نمی رسیدیم که تصحیح کنیم و ارشاد و خوانندگان اسلام شناسی میوه ممنوع را به همین معنی می گرفتند همه گمراه میشدند و مردم هم می جهنمیدند. خوشبختانه با انتشار پلی کپی درس ادیان بنده راجع به تفسیر میوه ممنوع ایمان و امان به سرعت برق می رفت که مؤمنین رسیدند. دلیل عقلی ایشان که هیچ اما این دلیل نقلی خود مرا هم تکان داد با اینکه غالب تفسیرهای مهم و معتبر و بسیاری از متون کلامی راجع به این مسأله دیده بودم ولی چنین شهادتی از زبان یک نویسنده مشهور مذهبی که خود لااقل تفسیر علامه طباطبایی را به فارسی ترجمه کرده است. آن هم با این قاطعیت و اطلاق که هیچ کتاب تفسیری از فارسی و عربی و هیچ مفسری از شیعه و سنی آن را به معنی علم نگرفته و میوه ممنوع حتماً مذموم است و به معنی حسد است مرا واداشت که با سراسیمگی به تفاسیر مراجعه کنم.

اولین تفسیر دم دست و رایج شیعی که مورد قبول و مراجعه همه آقایان طلاب وعاظ است. تفسیر صافی بود دیدم در معنی میوه ممنوع همه چیزهای خوب و حتی مقدس و مقدس تر از علم نقل کرده علم علم اهل بیت و مقام ولایت علی و جالبتر اینکه اضافه میکند: و قال بعض اهل الهوی و التاویل الحسد، یعنی برخی از کسانی که از روی هوی و هوس و توجیه و تأویلهای من درآوردی قرآن تفسیر میکنند اظهار نظر کرده اند که میوه ممنوع به معنی حسد است. ولی اکنون، بی آنکه آنرا غلط بشمارم درباره آن تلقی پخته تر و دقیقتری دارم. به ویژه که در این تلقی و تعبیر نیازی به توجیه لفظ قرآن و خروج از معنی لغوی آن هم نیست و این خود بر اعتبار آن می افزاید چه به جاذبه های دیگر عقلی و نقلی و علمی و ذوقی طبق معمول مفسران از نص دور نمیشود و با استمداد از واژه های دیگر به گونه خطرناک و لغزنده ای از “ترجمه” روحانیت به سوی “تأویل”، فاصله نمی گیرد.

چرا درخت یا میوه ممنوع را چیستانی فرض کنیم و گندم، جو، سیب یا دیگر حبوبات و میوه جات را به عنوان جوابش پیدا کنیم یا به تأویلات فلسفی و عرفانی و کلامی و فرقه ای بپردازیم و علم، علم اهل بیت مقام ولایت و قدرت شفاعت و یا به تعبیر تفسیر صافی همراه با اهل هوسبازی و تأویل سازی همچون آقای مکارم شیرازی آنرا به حسد” تأویل کنیم مگر خود کلمه “ممنوع” معنی ندارد؟ ممنوع یعنی ممنوع!. “شجره ممنوعه” به معنی “درخت” منع، ممنوعیت، آنچه هیچ موجودی در این طبیعت بزرگ از جماد و نبات و جانور بدان نزدیک نمیتواند شد، هرگز پایش را از خط بیرون نمیتواند نهاد؛ حد و مرزهای تقدیر هر پدیده ای معین است.

به هر حال، اینها همه حد و مرزهای تعیین شده و قالبهای پیش ساخته و اندازه های کمی و کیفی تقدیر ویاند مقدرات ویاند و او مهره ای در پنجه غالب و حاکم تقدیر است (تقدیر الهی یا طبیعی) و از تدبیر وی کار ساخته نیست. می بینید که چگونه در تکوین آدم عنصر آگاهی و عصیان شکستن ممنوعت به هم در آمیخته اند. شریعتی در ادامه مینویسد روزی این جهان شاهد حیرت زده یک رویداد خارق العاده شد معجزه ای که به چشم میدید و باور نمیکرد در میان بیشمار آدمکهای کوکی که شکلشان صداشان و خط سیرشان و پیچ و خم و رفت و برگشت و میدان و میزان نمایش و اندازه کر و فرشان هم از پیش معین شده بود و در ساختمانشان تعبیه شده بود و طبیعتاً قابل پیش بینی و همگی بسته نخهای نامرئی و سرنخ ها همه در دست دیگری، ناگهان جهان با شگفتی دید که یکی از همینها عصیان کرد دیگر فرمان نمی برد امر و نهیهای کارگردان غیبی را دستی را که پشت صحنه پنهان است و سر تمامی نخها را به دست دارد اطاعت نمیکند. از خطی که برایش تعیین شده بود، خارج شد، منع را شکست از حکومت قدرت حاکم بر همه سرپیچید و خودمختار شد.

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

این خدا است که در هیأت آدمکی به زمین آمده است؟ نه، یکی از آدمک ها ناگهان به خود آمده است چشمانش باز شده است؛ آدمک ناگهان چشم گشود، دید، خود را شناخت خودآگاه شد، دید که آدمک است زشتی های خویش را حس کرد پس زیبایی را شناخت اسارت خویش را یافت، پس آزادی را خواست خود را بنده دید. پس خدا را جست. آدمک بینا شد، عصیان کرد، “آدم” شد. “آگاهی” یافت و “آزادی” و “آفرینندگی” و “سالاری” و “رهبری” و در عین حال از نظر وجودی دگرگونی جوهری در او پدید آمد. شگفتا! مگر خدای دیگری در جهان پدیدار شده است؟ نه خدا است که از روح خویش در این آدمک خاکی دمیده است و از او یک “آدم” ساخته است و خواسته است تا در طبیعت خداگونه ای بیافریند بر “سیمای خویش و جانشین” خویش بنده ای را آنچنان ساخته است که استعداد آن را داشته باشد که بر خود وی نیز عصیان کند.

این نه تنها در قدرت آفرینندگی او خللی نیست که عالیترین نشانه قدرت آفرینندگی او است و مظهر زیبا آفرینی او و این است که تا دید که در انبوه بیشمار این مجسمه های سرد و کور رام و بیشعور اینک اثری خلق کرده است که میتواند خدایی کند. بر خویش به عنوان “احسن الخالقین آفرین گفت مسأله گناه که عنصر ثابت و مشترک تمامی قصه های دینی و اساطیری خلقت آدم است از دو خصلت وجودی در انسان حکایت میکند نخست خود آگاهی است و نشانه آنکه این حیوان در مسیر تکامل خویش از یک مرز انقلابی گذشته است. آگاهی را که رابطه ذهن است با اشیا و به تعریف منطق قدیم حضور صورت اشیا در ذهن میتوان یک درجه عالی در حرکت تکاملی موجود مادی تلقی نمود، بدانگونه که رشد اندام زنده به مرحله ای از تعالی میرسد که “ذهنیت” را صفا و صیقل و حساسیت و دقتی میبخشد که “عینیت” در آن نقش میبندد و “رابطه ها” و “پدیده ها” را درک میکند، اما خودآگاهی اساساً ماهیتی غیرمادی است.

اگر کسی در این شک کند، بیشک، خود آگاهی را در عمق وجود خویش نیافته است و معمولاً کسانی اینچنین آنرا با آگاهی” یا “علم” اشتباه میکنند و این دو را یکی میپندارند. غالباً، این اشتباه از نارسایی واژه ای که در فرهنگ عربی، فارسی و اروپایی ناچار به کار میبریم ناشی میشود و یا لااقل در آن سخت مؤثر است خودآگاهی اساساً از جنس “آگاهی نیست و موضوع آن نیز به کلی متفاوت است در حالیکه برای بیان هر دو یک کلمه را به کار میبریم علم” حضوری در برابر علم حصولی”، “خوداگاهی” در برابر “آگاهی” و بالاخره Conscience در برابر science و این اشتراک لفظی موجب میشود که به قیاس “آگاهی” که علم انسان به جهان بیرون است. “خودآگاهی ” علم انسان به “خود” بفهمد. اساساً آنچه را “خودآگاهی” می نامیم از نوع آگاهی علمی نیست. نوعی دریافت وجودی است که ویژه انسان است و در آن انسان معنای وجودی” و “جایگاه جهانی” خویش را وجدان میکند. (گزیده هایی از مجموعه آثار ۲۴، انسان، انسان آزاد، شریعتی).

فلسفه خلقت آدم

فلسفه خلقت آدم

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

برای مقایسه مجددا به تورات مراجعه میکنیم و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت: از همه درختان باغ بی ممانعت بخور، اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری زیرا روزی که از آن خوردی، هر آینه خواهی مرد. تورات پیدایش باب و زن به مار گفت: از میوه درختان باغ میخوریم. لکن از میوه درختی که در وسط باغ است خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید مبادا بمیرید. مار به زن گفت: هر آینه نخواهید مرد بلکه خدا میداند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود» و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و بنظر خوشنما و درختی دلپذیر و دانش افزا پس از میوه اش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دو ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند. و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت: «کجا هستی؟ گفت چون آوازت» را در باغ شنیدم، ترسان گشتم، زیرا که عریانم پس خود را پنهان کردم گفت: که تو را آگاهانید که عریانی؟ آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوری خوردی؟» آدم گفت این زنی که قرین من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم”. و خداوند خدا گفت: «همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا به ابد زنده ماند تورات پیدایش باب 3 گناه آدم و حوا. از دیگر شباهتهای اساطیر یونانی و تورات این است که در آنجا پرومته آتش را که نماد روشنایی و معرفت است از خدایان به خاطر انسانها سرقت کرده و به آنها اهدا میکند و در اینجا خدا همچون خدایان یونان مخالف دستیابی انسانها به درخت معرفت است. این ریشه تقابل دین و دانش است که مصداق عینی آن در دادگاه های تفتیش عقاید قرون وسطی است.

ایرادات متعددی بر دکتر شریعتی در رابطه با داستان خلقت آدم وارد است:

  1.  او میگوید: داستانهای سمبلیک را نمیتوان با داستانهای واقعی مقایسه کرد نمیتوان فهمید آیا منظور شریعتی این است که داستان آدم وجود خارجی داشته است یا نه. بحث سمبلیک بودن داستان خلقت آدم را در فصل سوم به تفصیل بیان کرده ایم و نیازی به تکرار نیست.
  2. عباراتی چون رجزخوانی خداوند پشیمانی خدا از خلقت انسان و عصبانیت خدا تعابیری هستند که متاثر از تورات تحریف شده است که در آن خداوند با احساسات انسانها توصیف شده است.
  3. عبارت گناه اولیه را که عصیان در مقابل فرمان خداست مرتکب میشود، اشکال دارد.
  4. جمله “و خداوند از پهلوی چپ او یا از سرشت او حوا را می آفریند” دو پهلو می باشد.
  5. جمله شیطان که تنها فرشته ای است که سر از سجده آدم باز میپیچد و بر خدا عصیان میکند، در تضاد با آیه پنجاهم سوره کهف است که فرموده است و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید پس [همه] جز ابلیس سجده کردند که از [ گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید.
  6. عبارت (شیطان) به صورت ماری بر حوا ظاهر میشود و از طریق حوا به عصیان آدم میپردازد با آیات قرآن در تضاد است.
  7. عبارت خدا هر روز به سراغ آدم و حوا به بهشت میآید و این دو را ندا میدهد که عینا از تورات اقتباس کرده است با آموزه های توحیدی صد درصد در تضاد است. بهتر این بود که شریعتی مشخص می کرد که منظورش عبارت تورات است و نه دیدگاه اسلام.
  8. بحث عریانی آدم و حوا پس از خوردن میوه ممنوعه مغایر با مطالبی است که در قرآن آمده است.
  9. جمله دارای یک خودآگاهی خدایی آتش پرومته ای، میوه ممنوع شدن یکی از مهمترین ایرادات است.

داستان خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

دو تا از این موارد را به شرح ذیل بیشتر توضیح می دهیم:

اولین مورد شریعتی در برخی موارد تحت تاثیر اندیشه های غرب مطالب را آنچنان بیان کرده که نمی توان فهمید. نظر وی تایید یا رد آن نظرات است. برای مثال خیلی مشخص نیست که آیا منظور شریعتی در جملات فوقانی، نظریه “گناه نخستین” مسیحیت است یا مقصود ایشان این است که آدم اولین گناه را مرتکب شد. مسیحیان میگویند در اثر گناه آدم معصومیت از بین رفت و صورت خدا که در انسان بود بد شکل و ضعیف شد و انسان بردۀ گناه گشت و بی نظمی و مرگ وارد جهان شد (عهد جدید عبرانیان، باب ۹، آیه ۲۷) “برداشت از پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب نجات بشر از گناه اولیه”.

مسئله گناه اولیه، نخستین بار به وسیله قدیس آگوستین مورد بحث و بررسی کلامی قرار گرفت. به نظر او، انسان به دلیل گناه اولیه آدم و حوا گناهکار است و تنها لطف و عنایت الهی است که انسان را به سوی خیر هدایت میکند. در عهد عتیق اشاره صریحی به فراگیر بودن گناه آدم وجود ندارد. در انجیلها نیز اثری از تعلیم این آموزه وجود ندارد و این آموزه را تنها در رسالات پولس میتوان یافت پولس آگوستین آنسلم، متکلم مشهور مسیحی، جان کالوین و آرمینیوس از صاحب نظران و مروجان دکترین گناه ازلی هستند. جان کالوین گناه نخستین را سبب تباه شدن موهبتهای طبیعی و فوق طبیعی می داند.

وی به صراحت مینویسد گناهی که با آن زاده شده ایم بر ما سه اثر بر جای میگذارد:

  1. روح ما را آلوده می سازد ما تمایلی فطری به گریز از خداوند داریم و میکوشیم تا خودمان را به شیوه های خلاف عقل و قانون الهی ارضا و اقناع کنیم.
  2. ما اسیر شیطان زاده شده ایم؛ یعنی علاوه بر آنکه خودمان تمایلی فطری به کردار و پندار ناشایست داریم، شیطان هم می تواند قویاً در ما نفوذ کند.
  3. گناه ما درخور کیفر است پترسون و دیگران ۱۳۷۶، ص ۴۶۹. طبق این نظریات آدم نماینده همۀ انسانهاست به همین دلیل گناه او به حساب تمام انسانها گذارده میشود (برداشت آزاد از سایت معرفت ادیان، نقد و بررسی نظریهٔ گناه ازلی در مسیحیت). در نتیجه میتوان گفت که آموزه گناه اولیه از آموزه های کلیدی مسیحیت است. مضمون این آموزه به طور فشرده این است که :

الف) آدم قبل از سرپیچی از فرمان الهی در بهشت عدن زندگی خوش و بهجت آمیزی داشت؛

ب) اما با نافرمانی به گناه آلوده شد؛

ج) به خاطر این گناه رابطه صمیمی اش با خداوند از دست رفت از بهشت رانده شد و به مرگ و رنج و محنت محکوم گشت؛

د) وقتی آدم گناه کرد ماهیت انسان خراب شد به طوریکه اینک همه انسانها با ماهیتی گناه آلود به دنیا می آیند و نسل آدم همه وارث این گناه اند؛

ه) این ماهیت گناه آلود سرچشمه و علت مستقیم همۀ گناهان انسان است یعنی انسان بالطبع گناه میکند و چاره ای جز این ندارد؛ و به خاطر تخلف آدم انسانها همه گناهکار و آلوده اند و مشمول خشم و لعن و مستحق کیفر هستند مرگ و رنجی که ما انسانها به آن دچاریم مجازات همین گناه اولیه است؛ ز حتى اطفال جدید الولاده وقتی چشم خود را باز میکنند مشمول لعن و خشم خدایند گناهکارند و از همان لحظه تولد مستحق مجازات؛

ح) خداوند از طریق عیسی مسیح خدای پسر، تصمیم گرفت انسان را از این وضعیت گناه آلود نجات دهد. پس مسیح بر دار شد تا کفاره این گناه باشد (برداشت از پایگاه اطلاع رسانی پیامبر اعظم). آموزه گناه اولیه در مسیحیت حسین صدری اعتقاد به گناه اولیه و آثار آن هیچ جایگاهی در اسلام ندارد. قرآن می فرماید: هر کس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده و هر کس بیراهه رفته تنها به زبان خود بیراهه رفته است و هیچ بردارنده ای بار گناه دیگری را بر نمیدارد و ما تا پیامبری برنینگیزیم به عذاب نمی پردازیم (اسراء، ۱۵).

دکتر شریعتی و خلقت آدم

دکتر شریعتی و خلقت آدم

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

دومین مورد این بند در دو بخش تنگاتنگ آورده میشود:

  1. بحث عریانی آدم و حوا پس از خوردن میوه ممنوعه که شریعتی آن را از تورات ،برگرفته و مغایر با مطالبی است که در قرآن آمده است.
  2. درخت ممنوعه که شریعتی آنرا “خود آگاهی خدایی” (آتش پرومتهای – میوه ممنوع) نامیده است و در دنباله آن نوشته است: یعنی همان چیزی را که خدا دارد خورده و هم مسئولیت و هم امانت خدایی را گرفته و هم در برابر خداوند دارای قوه خلق شده و اختلاف نظر خود را با مکارم شیرازی بیان کرده است و از تفسیر صافی نقل کرده است که معنی میوه ممنوع همه چیزهای خوب و حتی مقدس و مقدس تر از علم نقل کرده است و در پایان مطلب خود بر درخت ممنوعه با عنوان “خودآگاهی” تاکید کرده است.

روی هم رفته شریعتی درخت ممنوعه را امری نیک میداند که تعبیر به آتش پرومته ای کرده است. در حالیکه قرآن آن را امری مذموم میداند که از آن نهی کرده است. ایشان در پاسخ به مکارم مینویسد: شما که فقیه هستید و می گویید دست زدن به قرآن بدون وضو ممنوع است یا علی بزرگ که می فرماید تفکر در ذات خدا ممنوع است خودتان از این ممنوعیتها چه می فهمید؟.

شریعتی در اینجا مثالی را که آورده مستدل نیست چرا که فقها نمی گویند کسی مطلقا به قرآن دست نزند بلکه حرفشان این است که دست زدن به قرآن آداب و ترتیبی دارد یا اینکه گفته اند تفکر در ذات خدا نشود برای این است که وادی خطرناکی ست و قابل دسترسی نیست و لذا روایات مطلقا از این راه که به جایی رهنمون نمی شود منع کرده اند، اما اسلام که اولین آیاتش تشویق به دانش اندوزیست و خداوند اولین معلم انسان است. طبق آیه علم ادم الاسماء)، چگونه میتواند انسانها را از شناخت معرفت منع کند و عرصه دانش را ممنوع سازد؟ پاسخ هر دو مورد بند “ب” به شرح ذیل می باشد:

برخی از آیاتی که به درخت ممنوعه اشاره شده عبارت است از:

  •  آیه ۳۵ بقره
  •  آیات ۱۹ تا ۲۲ سوره اعراف.
  •  آیات ۱۱۷ تا ۱۲۱ سوره طه.

از همین آیات میتوان استنباط کرد که اولا نهی اکید از طرف خداوند است که به این درخت نزدیک نشوند که اگر چنین قانون شکنی صورت گیرد ظلمی صورت گرفته است. ثانیا آنها در بهشت یا جنگل پوشیده بودند و پس از آنکه از آن درخت خوردند تغییراتی فیزیکی برای آنها حاصل شد که سَوْءَاتِ آنان برایشان نمایان شد. این نکته را باید دقت کنیم زیرا بارها به جملاتی در کتابها بر میخوریم که از روی بی دقتی میگویند آدم پس از خوردن درخت فهمید که برهنه می باشد در حالیکه آدم به واسطه علم” “الاسماء” قبل از این قانون شکنی دارای شناخت بود.

فلسفه خلقت آدم از دیدگاه دکتر شریعتی

در مطالب پیشین از قول رضوی نوشتیم که خوردن از درخت ممنوعه به عنوان آخرین مرحله از مراحل خلقت آدم لازم بود. یعنی وی قبل از آن به کمال آفرینش خود نرسیده بود و هنوز یک موجودی بود در درون پوشش زرهی سخت در آن جنگل آدم هنوز انسان کامل و مکلف نبود پس از خوردن از آن درخت، این دو موجود سخت پوست به دو موجود “نرم پوست” تبدیل شدند.

پوستی که تا آن روز در زیر قشری سخت قرار داشت آنان پیش از آنکه در اندیشه از دست دادن این حفاظ باشند سراسیمه به فکر پوشانیدن سؤات شان افتادند. یعنی قبلاً در داخل پیکرشان بوده پس از خوردن از آن درخت آشکار گردید. در حدیث آمده است: “سوآت آنها طوری بود که دیده نمیشد سپس مشهود گشت” در این حدیث نشان میدهند که لباس آنها یک پوشش طبیعی بوده است از ابن عباس نیز آمده است که لباس آنها از جنس ناخن بود (مضمون برخی عبارات از تبیین جهان رضوی، ص ۱۳۳ و ۱۳۴).

منبع: قرآن و فرآیند تاریخی پرسش، داوود بهرامی سیاوشانی، 1394.

 

بیشتر بدانید:

www.aparat.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *